(....آینه....)

خودت را ببین

(....آینه....)

خودت را ببین

آخرین مطالب

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

دیروز توی اتوبوسای بی ار تی ( BRT ) صادقیه ی تهران بودم توی جمعیت رقص کنانِ وسط خیابون گیر کرده بودیم علت ترافیک شدید عده ای بودند که بعد از پیروزی تیم ملی ریخته بودند تا شادی کنن اتوبوس ما هم که هر یه ربع چند متری حرکت می کرد و درهای اتوبوس هم باز بود همه ی افراد داخل اتوبوس خیره به خیابون بودند و انگار داشتن خاطره ای رو اماده می کردند تا بعدن تعریف کنند در همین حین پسر جوان 26-27 ساله ای با چشم گریون به اتوبوس وارد شد دختری هم سن و سال او همزمان با او وارد بخش زنونه شد از دنبال کردن چشم پسر جوان فهمیدم که نسبتی با دختر شال سفید داره. ما چند نفری دورشو گرفتیم و شروع به دلداری دادن کردیم آقایی که مسن تر بود با لحن محبت آمیزی جوان رو آرام کرد تا بتونه صحبت کنه گفتیم آخه همه میرقصن تو چرا گریه میکنی؟ جوان که چشم های قرمز و پف کرده اش را با استین لباسش پاک میکرد گفت : ما هم وسط جمعیت بودیم در حال شادی کردن که یه پسر ..... دستش رو انداخت روی خواهرم و دیدم از عمد داره نزدیکترش میشه آقا ماهم عصبانی شدیم با همین مشت کوبیدم توی صورتش. جوان درحالی این جمله را می گفت که دست مشت کرده اش را جلوی صورت قرمزش گرفته بود. بعد هم آقای مسن تر شروع به دلداری دادن کرد که بعله آدمای بیمار و عوضی زیاد شدن و... 

اما من وارد ذهنم که شلوغ تر از خیابون شده بود شدم به خودم گفتم :

 رقص در خیابون و غیرت برادرانه ؟

 آخه چرا از یه سمت الگومون غرب شده؟ پایه ی شادی هامون رقص و احیانا شراب و... شده اما توی بعضی امور از اصالتمون و دینمون پیروی میکنیم آخه با اوون وضع حجاب خواهرت رفتی وسط رقص دیگران دم از غیرت هم میزنی؟

تو همین فکر ها بودم که خنده ی پسرک رشته افکارم رو پاره کرد. پسر خیره به خواهرش شده بود و من به او. 

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۵۲

وقتی بخای جوری زندگی کنی که دیگران خوشحال باشن یه زندگی به خودت               بدهکار میشی. 





                                                                                         (از تجربیات فرد پشت آینه)

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۱۷