(....آینه....)

خودت را ببین

(....آینه....)

خودت را ببین

آخرین مطالب

به به

چه زیباست

این زمزمه ی عارفی1  در سجده ی آخر آخرین نماز یومیه روزش

الهی! عبَیدُک بفَنائک مسکینُک بفنائک فقیرُک بفنائک سائلُک بفنائک

خدای من! بمیرد برای تو بنده ی کوچکت بمیرد برای تو به زمین نشسته ات بمیرد برای تو فقیرت بمیرد برای تو کسی که تو را میخواهد.



در گذران زندگی همه ما به فنا میرویم و میرسیم

کسی در پی معشوق زمینی اش دیگری در پی أمیال مادّی اش و 

عارف ما در خدایش.








______________________________________________________________________

1) آیت الله فروغی حفظه الله

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۴۶

قد قامت الصلاة قد قامت الصلاة 

با شنیدن این صدا سریع دویدم تا به نماز مغرب آیت الله فروغی برسم.

خدا رو شکر رسیدم 

الله اکبر...

نماز ایشون با قرائت حزین و گریه های عجیب به پایان رسید.

بعد از نماز به فکر جمله ی زیبایی بودم که حاج آقا توی قنوت زمزمه کرد: 

{الهی هَبنی کمالَ الإنقِطاعِ إلیک}

خدایا بالاترین مرتبه ی قطع شدن از غیر خودت را به من ببخش. 

جای فکر داره که توی زندگیمون به چه چیز هایی اتصال داریم و از کجا انقطاع1.







____________________________________________________________________________

 1) اتّصال ما همان تعلّقات و دلبستگی ها و انقطاع ما همان عدم تمایل و بیزاری هایمان است.


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۲۹

سه سال پیش آخرین روز سال سوم دبیرستان بود که من سه تا از بهترینِ رفیقام رو به صرف یه ساندویچ سرپایی مهمون کردم اون ها هم تعجب کرده بودند چون بین ما چهارتا رفیق همیشه دعوا سره حساب کردن نوشابه هایی بود که از دکّه میخریدیم امّا ایندفعه بدون هیچ شوخی و یا دست درازی به طرف صاحب مغازه رفتم و ساندویچ ها رو حساب کردم خعلی وقت بود پول هامو واسه این روز جمع کرده بودم بعد از خوردن و بیرون اوومدن از مغازه به رفقا گفتم که باهاشون حرف مهمی دارم اون ها هم مثل همیشه شروع به متلک پروندن و گفتن شوخی های نوئی که تازه شنیده بودن کردند و من جدی تر از قبل 

گفتم: من میخام سال دیگه برم قم؟

رضا: واسه چی قم؟

کاوه: یعنی میخای خونتون رو ببرین اونجا؟

احسان: از کجا معلوم تو انتخاب رشته  اونجا قبول شی؟

من: نه! برای دانشگاه یا اساس کشی نمیگم.

کاوه: نکنه میخای آخوند شی؟ (کاوه اصلن به حرفی که پرونده بود فکر نکرده بود در حد متلک بود)

من: آره می خوام طلبه بشم.

کاوه: چی؟ طلبه! دیونه شدی رفیق.

رضا:واقعن که دیوونه شدی.

احسان: نون توی طلبگیه دیگه.

رفقا شروع کردن به استدلال که من بی خیال طلبگی بشم در حالی که اونا خبر نداشتن که من حداقل از چهار سال پیش به همچین روزایی فکر کرده بودم و مشکلات رو به جون میخریدم. در حال قدم زدن بودیم تا به سر کوچه ای رسیدیم در آخر کاوه که بیشتر هم منو دوست می داشت در حالی که واقعن عصبانی شده بود 

گفت: ببین اینو (اشارش به سمت عکس شهیدی بود که کوچه ی مقابلِ مارو به اسمش مزیّن کرده بودند)

آخر عاقبتت میشه این. ببین بدبخت آخرش این میشی.

اینجا بود که دیگه از ته قلب مطمئن شدم که بعله اصلن معیار های ما با هم خعلی فرق میکنه. این حرف کاوه من رو مصمّم تر کرد که راهی رو که انتخاب کردم ادامه بدم. زندگی مثل بازی های کامپیوتریه وقتی راهی رو میبینی که دشمن توشه میفهمی مسیر رو درست اومدی 

در واقع سخن زیبای امام علی علیه السلام راهگشای من بود:           

    تُعرف الأشیاء بأضدادها

هر چیزی با توجه به ضدش (مخالفش) شناخته می شود

۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۱۳

به خدا گفتم بیا دنیا را تقسیم کنیم آسمان مال تو زمین مال من ماه مال تو خورشید مال من

خدا خنده اش گرفت و فرمود: تو بندگی کن، همه ی دنیا مال تو

اصلن من هم مال تو






-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

العبودیّة جوهرة کنهُها الرُّبوبیّة

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۰۱

یه بنده خدایی میره رستوران خیلی هم عجله داشته سفارش غذا رو میده ولی چون عجله داشته از مردی که میز کناری در حال سیگار کشیدنه تقاضا میکنه که سوپ اون رو بخوره تا وقتی سوپ خودش اماده شد سوپ رو به اون مرد سیگاری بده.

از عجله تمام سوپ رو سر میشکه وقتی همش رو خورد مارمولک خشکیده ای رو میبینه که به ته ظرف چسبیده فورن تمام سوپ رو توی کاسه بالا میاره.

مرد سیگاری :  تو هم دیدیش.




نتیجه اخلاقی: عجله کار شیطونه☺

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۲۵

آب کم جو تشنگی آور بدست...

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۴۱

این که کلمه موسیقی از زبان فرانسوی گرفته شده یا انگلیسی مهم نیست حتی نمیخام بگم که موسیقی از لحاظ پزشکی روی بدن تأثیرگذاره در مواردی باعث تنگ شدن رگ ها و افزایش فشار خون و گاهی برعکس میشه و حتی گاهی باعث پخش شدن آدرنالین در بدن میشه

مهم تر از همه اینه که موسیقی باعث میشه دریچه ای از رویا به روی انسان باز بشه تا جایی که فرد زندگی توی رویا رو به حقیقت ترجیح میده جالب تر اینکه حتی اگر شعر استفاده شده ی همراه موسیقی گویای حقیقت هم باشه اثر موسیقی بر اون شعر واقعی باعث میشه حقیقت شکل کاریکاتوری به خودش بگیره یعنی درسته موضوع اشاره شده توسط خواننده در حقیقت موجوده اما بزرگتر از اهمیت خودش نشون داده میشه.

موسیقی جاده ی یک طرفه ای از حقیقت زندگی ما به سمت رویاهاست.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۵۱

علم در ذهن خیلی از ما ها از بر بودن اصطلاحات رایج یک موضوع خاص است اما علمی که حضرت علی از فوائد آن همراهی کردن  انسان در بعد از مرگ، را متذکر می شود بعید است این قیل و قال ها و یا علوم منحصر در مواد این دنیا باشد.

بشنو زما که تجربه کردیم حال ها             بی حاصلی است حاصل این قیل و قال ها 

حالی اگر چه رند خرابات خانه ایم                    لیکن فقیه مدرسه بودیم سال ها

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۲۸

با دوستم صحبت میکردم از عالم و آدم طلبکار بود از بحث ازدواج و مهریه های بالا از اینکه چرا مراجع این موانع ازدواج رو تحریم نمی کنند تا بقّال سر کوچه که چرا جنس رو گرون تر از قیمت حک شده ی روش میفروشه.

نمیخام توجیه اشتباه دیگران را بکنم اما خود ماهم دامن زننده ی این مشکلات هستیم

مقصر را چون بخواهی زود پیدا میشود             عیب خود بین کاین قطره دریا میشود

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۰

از آنجا که از عبادت بدون بینش و بصیرت ( تفقّه ) بسیار نهی شده و اینچنین عابدی را تمثیل به خر آسیاب زدند، که راه میرود لکن دور خود میچرخد و به جایی نمیرسد لازم است که شخص نگاهی بیاندازد به خود از زمانی که خود را در سجاده مشغول نماز یافته، چند بار توبه شکسته و باز توبه کرده و خود را ابتدای مسیر یافته و این روند تا به کی؟؟؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۴۷